بایگانی دسته: عکس و تفضیلات

آخرین گزارش از نزول قدم مبارک ما به ویستلر

این آخر هفته که ازخواب بیدار شدیم همینطور بی خودی هوس ویستلر کردیم و راه افتادیم به قصد دیدار بعد از اینهمه سال، و نمی دانیم این جماعت از کجا خبردار شده بودند این سفر پر برکت ما را و برنامه هایی ترتیب داده بودن که تصاویر آن در ادامه آمده.

 

 

ادامه خواندن آخرین گزارش از نزول قدم مبارک ما به ویستلر

داون تاون ونکوور از زاویه تصویر

خیابانی در داون تاون ونکوور
خیابانی در داون تاون ونکوور

داون تاون ونکوور یکی از زنده ترین نقاط شهر است، و پر است از مکان های تفریحی برای سلیقه های گوناگون. اگرچه اتفاقات ناگوار در این بخش از شهر هم رخ میدهد، اما در میان شهر های کانادا ، داون تاون ونکوور شاید از امن ترین ها باشد.

تصاویر در زمان های مختلف گرفته شده اند.

ادامه خواندن داون تاون ونکوور از زاویه تصویر

گشت و گذاری در (Granville Island) گرانویل آیلند

گرانویل آیلند که در مجاورت داون تاون ونکوور قرار گرفته یکی از مکان های تفریحی شهر هستش که جذبه های فراوانی داره، از جمله بازار بزرگی که انواع مواد خوراکی در اون عرضه میشه، رستوران و بارهای متعدد، هتل و لنگرگاه کروز های تفریحی.

دسترسی به اون از طریق تاکسی قایق های کوچکی که در نقاط مختلفی از داون تاون پهلو می گیرند یا بوسیله اتوموبیل امکانپذیر است.

این مجموعه کوچکی از عکسهایی است که در طی زمان از اونجا برداشتم

ادامه خواندن گشت و گذاری در (Granville Island) گرانویل آیلند

معشوق جان به بهار آغشته منی، هنگامه منی، رويای منی

آب های ورزاب
آب های ورزاب، در نزدیکی دوشنبه پایتخت تاجیکستان

رضا دقتی پانزده سال قبل، از فارسی زبانان هيماليا در ناحيه تاشغرقان استان سين کيانگ چين که اصلا تاجيک هستند، برای مجله نشنال جئوگرافيک عکاسی کرده و شايد برای اولين بار زندگی فارسی زبانان اين منطقه را به تصوير کشيده است.

بعدش هم حسين خندان فيلمساز ايرانی مقيم آمريکا قرار بود يک فيلمی از زندگی اين مردم تهيه بکنه که من متاسفانه نتونستم اطلاعات بيشتری در موردش پيدا بکنم، شايد پروژه تعطيل شده. به هر حال شهر تاشغر که دارای نماهای فوق العاده بی نظيری است، برای ساختن فيلم بابادک باز خالد حسينی، نويسنده افغان و تصوير کردن زندگی در کابل قبل از حمله روسها استفاده شده.

سه سال پيش که عکس های حسين خندان از اين مردم و منطقه رو ديدم آنچنان آتش شوق زبانه کشيد که تصميم جدی گرفتم اگه فقط چهار روز از زندگی ام باقی باشه برم اينجا رو ببينم، اينم برای اينکه همينقدر زمان لازمه تا برسی و ببينی و بميری.

ادامه خواندن معشوق جان به بهار آغشته منی، هنگامه منی، رويای منی

سفرنامه ابن کلوچه، بخش دوم

سفرنامه این کلوچه

در قسمت اول اين سفرنامه معرفی مختصری کرديم از ابن کلوچه و معارف و مدارج وی، در اينجا لازم است اضافه شود که وی از مشاوران در دربار سلسله سلجوقی نيز بوده است و زبان های اسپرانتو و اچ تی ام ال را بسيار سليس صحبت می کرده.

روز پنجم: ايشان ماکولات محلی چندانی ندارند، ليکن غذای ساير ملل به وفوور در اينجا يافت می شود، از جمله ماکولات يونانی و عربی به غذاهای خودمان شباهت فراوانی دارند، به چشم خودمان اطمعه فروشی های فراوانی ديديم که ايرانی بودند ليکن نام يونانی بر خود نهاده بودند، که به گمانم اين از باب ترس ايشان باشد از تکفير.

مناظر و طبيعت به غايت زيبا و روحنواز هستند و انسان تمايلی به اندرون ندارد اما به دليل سردی و رطوبت لازم است احتياط شود، شنيده ايم که اطبای ايشان به يک غاز هم نمی ارزند، اما گويا چند طبيب ايرانی شهره به حذاقت به امر طبابت مشغول هستند، خدا نکند بيمار شويم، اما خوب است بدانيم که در صورت لزوم چاره کنيم.

ادامه خواندن سفرنامه ابن کلوچه، بخش دوم