بایگانی دسته: طنز، افترا، و تهمت

توجه توجه، یک مورد غذای کانادایی کشف شد

Pemmicon, Canadian Foodبر اساس معتبرترین نظریات دانش اغذیه شناسی و ساندویچولوژی و تئوری های معتبری چون نون داغ و کباب بناب ساطوری دو نفره، کانادا دارای غذای بومی نیست. به همین دلیل از میلیونها موردی که موجبات شرمندگی یک کانادایی فرهیخته رو باعث میشه اینه که ازش بپرسی خوب دیگه چه خبر، بعدش هم اینکه غذای کانادایی چی بخوریم. البته در کمال شرمندگی من هم باید دیگه مراقب باشم زیاد این کاناداییا اون کاناداییا نکنم، چون شامل خودم هم میشه، بله، خیاط هم در کوزه می اوفتاد آخر.

اما و اما بالاخره دیروز در یک مجلس لهو و لعب و فتنه چشم ما به جمال یک فقره غذای کانادایی روشن شد و این اکتشاف کل نظریات فروید و ماکس پلانک و کپرنیک و داوینچی و سایر برو بچ رو از بیخ و بن، کن فیکون و دگرگون کرد. این پدیده نادر که Pemmican نام دارد گوییا نسخه اولیه انرژی بار هستش که با استفاده از گوشت و چربی تهیه شده و در شکلها و فرمت های متفاوت به بازار عرضه میشه. ادامه خواندن توجه توجه، یک مورد غذای کانادایی کشف شد

از دل برود هر آنکه از گوگل برفت

تصویر سرقتی بوده و به هیج وجه بیانگر نظرات ما نیست
تصویر سرقتی بوده و به هیج وجه بیانگر نظرات ما نیست

یه چند سالی من برای یکی از این شرکت های معظم آمریکایی که در ونکوور هم دفتر و دستکی داشت کار کردم و خلاصه هر چی گذشت بیشتر متقاعد شدم که مدیران سطح بالای این شرکت ها، که بهشون میگن مدیران C Level هر چه ابعاد شرکت بزرگتر میشه بیشتر از مشکلاتی همچون فراموشی کوتاه و بلند و میان مدت رنج میبرن. به هر حال دیدم احتیاط واجب اینه که فکر کنیم شرکت های معتبرتر مثل مایکروسافت و گوگل ممکنه از این قاعده مستثنی باشن تا اینکه همین چند روز پیش جناب آقای اریک اشمیت (Eric Schmidt) مدیر ارشد گوگل به طرز حیرت آوری نظر من رو عوض کرد.

ایشان در یک اظهار نظر بسیار هوشمندانه ابراز فرمودن که ایرانیان به شکل غیر منتظره ای در زمینه های سایبری با استعداد بوده و در اموری چون هک و شکستن دیوارهای امنیتی به طور عجیبی مقتدر هستند و نباید اونها رو دست کم گرفت. آقا ما هم که خودمون رو آماده میکردیم بعد از یک وقفه طولانی در مورد تعطیلات و کریسمس و خرید و این حرفها بنویسیم یه باره مواجه شدیم با خاطرات شکنجه آور کار با مدیران همون شرکته که اشاره رفت و خلاصه اعصاب و غیره ریخت به هم. ادامه خواندن از دل برود هر آنکه از گوگل برفت

چالش معرفت از منظرحساب اعتباری

من برای اینکه بتونم وضعیت کارت های اعتباری و بدهی هاش رو با دقت پیگیری بکنم یه سیستم ساده درست کردم و هر شبی یا دو سه شب یه باری میشینم و خرج مخارج رو بر اساس رسیدهام میزنم توش، و این سیستم هم با مرام تمام و با دقت بهم گزارش میده که چقدر به هر کدوم از کارت های اعتباریم بدهی دارم و چه موقع بهتره پرداختش بکنم که بهره بهش تعلق نگیره و از این حرف ها.

هفته پیش روز شنبه دو سه تا پرداخت گردن کلفت داشتم که باید انجام میشد، اما در موقع بررسی یکی از کارتهای مستر کارت از طریق سیستم آنلاین و قبل از پرداخت صورتحساب متوجه شدم که یه بابایی 18 دلار از کارت من برداشت کرده، این شد که زنگ زدم به بانک و گفتم که این من نیستم و اصلا این یارو رو هم نمی شناسم، بالاخره قرار شد که دوشنبه زنگ بزنم که به اصطلاح Dispute کنم. بعدش هم نزدیک به 2000 دلار ریختم به حساب، که آخ چقدر سخت بود این قسمت ماجرا که بماند.

ادامه خواندن چالش معرفت از منظرحساب اعتباری

به ما که رسید آسمون تپید، ناله شبگیر هم علاج نمیکنه

آپارتمان قوطی کبریتی ایده آل من
آپارتمان قوطی کبریتی ایده آل من

از نظر هزینه های زندگی کانادا کشور گرانی است، بخصوص هزینه های کارهای خدماتی بسیار بالا است. و در بین شهرهای کانادا، ونکوور شاید گرانترین مکان برای زندگی باشه. البته در مقابل این هزینه، کیفیتی که دریافت می کنید الزاما و همیشه چندان هم با مبلغی که می پردازین تناسبی نداره، نه اینکه فکر کنید کیفیت هم به همون نسبت بالاست، نخیر قربون، اساسا ترجمه لغت کیفیت در این سرزمین به عبارت ساده میشه پول بیشتر بده برا هیچ، اینکه به هر نحوی شما رو مجبور بکنند هزینه بی مورد و بالاتری پرداخت بکنید کاملا امری است عادی.

مدتها بود که این سوال ذهن من رو مشغول کرده بود که چرا باید اینطوری باشه، مگه چقدر اختلاف هست بین هزینه های جانبی یک سرویس دهنده در اینجا و مثلا دبی. بازار کوچکی هم که نیست، در حدود سی و سه میلیون نفر آدم اینجا زندگی میکنه. مالیات رو هم که فروشنده جداگانه محاسبه میکنه و از مشتری میگیره. اونوقت مثلا لباسهایی که شش سال قبل از دبی خریدم هنوز که هنوز مثل روز اولشون هستن، اما اینجا عمر متوسط بلوزهایی که میخرم، که خیلی هم ارزون نیستن، شاید به سه تا ده برابر قیمت دبی، بیشتر از یه سال نمیشه. همشون هم چه اونای که از دبی گرفتم چه اونایی که اینجا میخرم قربونش برم از چین میاد، بنابراین از نظر مبدا کالا به هم شباهت دارن. مقایسه با جنس ترک هم که اصلا مناسبتی نداره.

ادامه خواندن به ما که رسید آسمون تپید، ناله شبگیر هم علاج نمیکنه

سفرنامه ابن کلوچه، بخش اول

ابن کلوچه
این یگانه تصوری است که از ابن کلوچه در گذر از بلاد پولسکا، لهستان کنونی بر جای مانده و ایشان از آن بر روی تمبر مرسوله استفاده می کنند

ابن کلوچه از متاخران بيهقی و طبری و ابن اثير است. وی در سنه شونصد و شوشم سفری به شهر ونکوور داشته و سفرنامه ای تاليف کرده که متاسفانه بخش های فراوانی از آن در جريان ساخت و ساز اهرام مصر و فتح امريکای جنوبی به دست سپاه چين از بين رفته است. گفته شده که ابن بطوطه سفر عجيب خود در بلاد اسلامی را با الهام از سفرنامه ابن کلوچه انجام داده است، همچنين نقل است که خمر های سرخ در کامبوج به دليل اختلاف در محل نگهداری دست خط های وی به جنگ های صليبی وارد شدند.

از آنجا که اين سفرنامه حاوی اطلاعات بس ذيقيمتی در باره چگونگی زندگی مردمان در آن دوران است، قسمت هايی که باقی مانده را به تدريج و در بخش های مختلف در اينجا می آوريم.

روز اول،  امروز پای بر خاک نهاديم پس از آن سفر دراز بر آن مرکب پرنده، و به کاروانسرايی شديم که سر بر آسمان دارد. ما را در ميان آسمان و زمين اسکان دادند و ما بسيار می ترسيم از آنکه خداوند اعمال ما را با جزييات بيشتری ملاحظه نمايد و عقوبت سخت تر بگرداند.

ادامه خواندن سفرنامه ابن کلوچه، بخش اول